اقتصاد به روایت جامعه

وبلاگی برای گزارش ها و مصاحبه های اقتصادی - آسیب های اقتصادی و اجتماعی

۳ مطلب با موضوع «مصاحبه» ثبت شده است

دولت نهم و دهم صندوق بازنشستگی را به بحران سوق داد

مدتی است برخی کارشناسان حوزه کار و تامین اجتماعی از وجود بحران در صندوق های بازنشستگی کشورمان خبر می دهند بروز مشکلاتی را به مسئولان امر هشدار داده اند هرچند تاکنون این هشدارها از سوی برخی مقام های مسئول جدی گرفته نشده است اما قانون برای دست یابی به پاسخی علمی و البته دقیق سری به دفتر کار  محسن ایزدخواه، پژوهشگر حوزه کار و تامین اجتماعی زده که در کارنامه خود سمت‌هایی چون مشاور عالی اسبق مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی، معاون حقوقی، امورمجلس واستان های سازمان تامین اجتماعی، دودوره رئیس هیات مدیره صندوق بیمه اجتماعی کشاورزان، روستائیان وعشائر کشور را به ثبت رسانده است.

سیر تحولات شکل گیری صندوق های بیمه ای و بازنشستگی در ایران چگونه بوده است؟

اولین مرحله فعالیت بیمه‌ها از نوع انسانی آن شکل‌گیری بیمه‌های شخصی درقالب شرکت‌های بیمه‌ای بازرگانی بوده لیکن شکل‌گیری مبداء تاریخی جدی تر بیمه‌های اجتماعی به طور مستقل در ایران به سال 1304 یعنی سال تاسیس صندوق بازنشستگی کشوری برمی‌گردد.

در سال 1309 به موجب مصوبه دولت مقرر شد صندوق احتیاط طرق و شوارع در کشور تاسیس شود که هدف آن بیمه نمودن کارگران شاغل در عملیات راه سازی راه آهن در برابر حوادث ناشی از کار بود که عملاً از سال 1310 قوت اجرایی گرفت و در سال 1311 قلمرو این بیمه، کارگران ساختمانی را نیز تحت پوشش قرار داد.

در سال 1312 مجدداً تعهدات این صندوق گسترش یافت به‌طوری مستخدمین روزمزد و قراردادی شاغل کارگاه‌های صنعتی معدنی کشور را نیززیر پوشش خودبرد.

در سال 1314 شرکت بیمه ایران تاسیس و دراین راستاچتر گستردهتری را به‌منظور پوشش فراگیر بیمه‌ای آغاز کردند به طوری که از سال 1318 کارگران و کارمندان موسسات خصوصی نیز تحت عنوان بیمه اشخاص شرکت سهامی بیمه ایران در قبال مخاطرات ناشی از کار قرار گرفتند و بالاخره در سال 1322 پس از تصویب در مجلس شورای ملی و سنامقرر شد هر موسسه‌ای اعم از دولتی یا غیردولتی که کارگری در استخدام خود دارد موظف به بیمه کردن آنان نزد شرکت سهامی بیمه ایران شد.

در سال 1325 قانون کار در ایران شکل می‌گیرد و به‌دنبال آن صندوقی تحت عنوان صندوق تعاون و بهداشت به نام بنگاه رفاه اجتماعی فعالیت خود را آغاز می‌کنند و تعهدات ناشی از کار که بر عهده شرکت سهامی بیمه ایران بود به این بنگاه واگذار می‌گردد.

در سال 1342به منظور گسترش دادن فعالیت های بیمه ای و اجتماعی نام وزارت کار به وزارت کار و امور اجتماعی تغییر می نماید و نام سازمان نیز به نام سازمان بیمه های اجتماعی تغییر پیدا می‌ کند. در حوزه بیمه‌های درمانی نیز از سال 1342 درمان کارکنان دولت به وزارت بهداری محول شد.

فروردین سال 1348 نیز سازمان بیمه های اجتماعی روستائیان تاسیس و در قانون سال 1354 تامین اجتماعی این سازمان منحل و در سازمان تامین اجتماعی ادغام شد  ولی تا سال 1384 علی رغم وجود مبانی قانون هیچ اقدام عملی  برای بیمه بازنشستگی روستائیان وعشائر صورت نگرفت.

و بالاخره در سال 1354 سازمان نوین تامین اجتماعی شکل می‌گیرد که مجموعه وظایف این سازمان تاکنون در قلمرو تحت پوشش قرار دادن کارگران به‌طور اعم و بعضی از کارکنان دستگاه‌ها به طور اخص قرار می‌گیرد به طوری که برآورد می‌شود بیش از سی درصد مشمولین این صندوق به صورت اختیاری ویا حرف و مشاغل آزاد هستند.در این راستا صندوق و سازمان بازنشستگی کشوری نیز کماکان پوشش بیمه‌های اجتماعی کارمندان رسمی دولت را برعهده دارد.

به هر حال در تاریخ تحولات صندوق‌های بیمه بازنشستگی در کشور در حال حاضر بالغ بر 18 صندوق بیمه‌ای و بازنشستگی ریز و درشت وجود دارد که در یک نگاه کلی مهمترین این صندوق‌ها عبارتند از: صندوق بازنشستگی نیروهای مسلح که قوای مسلح اعم از نظامی و انتظامی را تحت پوشش قرار داده، صندوق بازنشستگی کشور که مجموعه کارکنان دولت را در چتر بازنشستگی خود قرار داده است و سازمان تامین اجتماعی مجموعه نیروهای کار و خدماتی را که در اقتصاد رسمی کشور فعالیت دارند مورد حمایت‌های درمانی و بازنشستگی خود قرار داده است. و صندوق بیمه اجتماعی کشاورزان، روستائیان و عشائر که از سال 1384 فعالیت خود را آغاز نموده است وبالاخره صندوق بازنشستگی کارکنان فولاد، پس در مجموع می‌توان گفت ایران به لحاظ گسترش چتر بیمه‌های اجتماعی در حوزه‌های درمان و بازنشستگی از نمره قابل قبولی در مقایسه با بسیاری از کشورهای در حال توسعه و منطقه برخوردار است.

آیا جامعیت و کفایت لازم در مجموعه صندوق های بازنشستگی و تامین اجتماعی وجود دارد؟ چرا که سال ها است بازنشستگان و بیمه شدگان از کاستی هایی در این حوزه گلایه می کنند

بطور نظام بیمه‌ای، نظام عزتمند و توام با حفظ کرامت و شخصیت انسان‌ها در ارائه خدمات است. در نظام بیمه‌ای، افراد در دوران جوانی و توانایی، بخشی از درآمد خود را در قالب صندوق‌های بیمه‌ای پس انداز می‌کنند تا در هنگام پیری یا بیماری و یا مواجهه با سوانح و وقایع غیرمترقبه حیاتی از پوشش خدمات مورد نیاز خود بهره مند شوند به همین دلیل بیمه شدگان این خدمات را حق خود تلقی می‌کنند و در دریافت آن، احساس حقارت نمی‌کنند. ودر واقع مطابق قانون اساسی وسایر قوانین پایه‌ای حقی است همگانی وتکلیفی برای دولت‌ها است. لذا پوشش بیمه‌ای برای کلیه گروه‌های اعم ازکارگران و کارمندان، بهتر از هرگونه پوشش حمایتی بوده و به جای هرگونه پرداخت مستقیم یا غیرمستقیم به افراد تقویت نظام بیمه‌های اجتماعی موثرتر، فراگیرتر و عادلانه تر است و طبیعی است که صندوق‌ها باید رضایتمندی آنها را جلب نمایند ودر پاسخ به سوال جنابعالی  یک نظام بیمه‌ای باید حداقل سه ویژگی مهم داشته باشند:

1ـ جامعیت نظام بیمه‌ای: یعنی حداقل چهار خدمت اصلی نظام بیمه‌های اجتماعی؛ یعنی پوشش بازنشستگی، درمان، از کارافتادگی و فوت را تامین کرده باشد.

2ـ فراگیری نظام بیمه‌ای: یعنی خدمات آن دربرگیرنده همه آحاد مردم واجد شرایط باشد و تنها گروه‌های خاصی از مردم را شامل نشود.

3ـ کفایت نظام بیمه‌ای: یعنی کمیت و کیفیت خدمات به نحوی باشد که رضایت نسبی افراد تحت پوشش را فراهم کند و افراد مجبور نباشند علاوه بر دریافت خدمات، دست خود را نزد دیگران دراز کنند. پس در مجموع می‌توان باور داشت در موضوع جامعیت صندوق‌های بازنشستگی در انجام وظایف قانونی خود نمره قابل قبولی را دریافت کرده‌اند اما در حوزه فراگیری این کاستی اساسی وجود دارد که فقط بخش اقتصاد رسمی تحت حمایت صندوق‌های بیمه‌ای قرار دارد و این در حالی است که برآورد می‌شود نزدیک به50 درصد فعالیت‌های اقتصادی غیررسمی است و کارکنان این بخش‌ها اکثریت تحت هیچگونه حمایتی قرارندارند.

در بحث کفایت موضوعی که شما به آن اشاره می فرمائید کاملاً درست است چرا که بایستی کمیت و کیفیت خدمات به نحوی باشد که رضایت سطح وسیعی از بیمه شدگان وافراد تحت پوشش را به همراه داشته باشد که این مسئله تحت تاثیر دو مولفه کلیدی قرار می گیرید یکی وضعیت کلان شاخص های اقتصادی کشور که متاسفانه از دیرباز به علت بی تدبیری و یا اتخاذ سیاست های  غلطاقتصادی ویا توصیه های نهاد های بین المللی موجب بالارفتن نرخ تورم، کاهش رشد اقتصادی و حاکم شدن رکود، تورمی مزمن بر اقتصاد شده است و این مسئله موجب شده است که ذخائر و سرمایه گذاری صندوق ها به شدت یا ارزش روز خود را از دست داده است و یا دولت ها بویژه در دولت های نهم ودهم وعلی رغم درآمد های افسانه ای نفتی دولت به انجام تعهداتخود درقبال این صندوق ها عمل نکرد به عبارت دیگر با سیاست های غلط اقتصادی به شدت بنیه مالی صندوق های بیمه ای تضعیف گردیده است.از سوی دیگر رفتارهای مدیریتی و انتصابات غیرقانونی و گاهاً با رویکردهای سیاسی و بی اعتنایی به قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی حتی در این دولت موجب شده است که این صندوق ها نتوانند برنامه ریزی و سیاست گذاری درستی در استفاده از منابع و همچنین هزینه کردن درست مصارف داشته باشند که مجموع این ناکارآمدی ها و تصمیمات موجب شده است که روند نارضایتی مستمری بگیران و بیمه شدگان در همه این صندوق ها رو به فزونی نماید.متاسفانه در مقطع کنونی رویکرد کلی وزارتخانه متبوع در نحوه اداره صندوق های بیمه ای برخلاف مبانی قانونی رویکردی ریاستی است و همین مسئله موجب شده است که هیات مدیره صندوق ها که رسالت اصلی انهاصیانت از حقوق بیمه شده‌گان است روز به روز تضعیف گردد.

آیا صندوق های بازنشستگی در ایران آنطور که عنوان می شود در معرض بحران و ورشکستگی قرار دارند؟ 

اگر روی پنج صندوق اصلی فعال در ایران که درباره آنها توضیح داده شد ودر حال حاضر وابسته به وزارت تعاون،کارورفاه اجتماعی متمرکز شویم برای هر‌کدام می‌توانیم تعریف جدا و مشخصی از ورشکستگی و یا پیشی گرفتن مصارف از منابع داشته باشیم. به عبارت دیگر می توانیم با یک آسیب‌شناسی اجمالی تصویری از وضعیت مالی این صندوق‌ها ارائه شود. صندوق بازنشستگی نیروهای مسلح که قوای مسلح و نظامی و انتظامی را تحت پوشش قرار داد از چند دهه پیش همواره با بحران تامین منابع روبرو بوده است و به‌طور طبیعی هرسال در ردیف‌های بودجه سالیانه دولت به تعهدات خودش بی وقفه عمل می‌کند. دومین صندوق مربوط به صندوق بازنشستگی کشوری است که به علت  اعمال سیاست های غلط بویژه دردولت نهم و دهم در خصوص افزایش غیراصولی و خارج از محاسبات بیمه‌ای حقوق کارکنان دولت دچار کسری شدید منابع شده به طوری که ماهیانه بیش از یک هزار و 200 میلیارد تومان سازمان مدیریت باید به این صندوق تخصیص دهد تا بتواند به موقع حقوق و سایر مزایای مشترکین خود را پرداخت نماید. خطری که چندی قبل از بیخ گوش این صندوق به دنبال برکناری رئیس پیشین آن گذشت اقدام وی در شب قبل از معارفه مدیریت جدید بود که وی در صدد بود حکم افزایش هزاران مستمری بگیر را بدون تامین منابع ویا تطبیق با مبانی قانونی صادر کند. سومین صندوق بزرگ کشوری چه به لحاظ گستردگی وچه به لحاظ سطح پوشش سازمان تامین اجتماعی است که سال ها است زنگ مخاطره آمیزشدن وضعیت منابع درآمدی آن به صدا درآمده است. مطابق استانداردهای تجربی  که سازمان بین المللی کار تبیین کرده است چنانچه نسبت پشتیبانی در سازمان تامین اجتماعی یعنی اینکه چه تعداد افراد حق بیمه پرداختمی کنند و چه تعداد بازنشسته حقوق دریافت می‌کنند، این نسبت  اگر از حدود 6 به سمت پایین تنزل پیدا کند در واقع زنگ خطر پیشی گرفتن مصارف از منابع به صدا در می‌آید. سال هاست این خطر در بیخ گوش سازمان تامین اجتماعی به صدا در آمده است. بخشی از کسری منابع به دلیل عدم اجرای تعهدات دولت به سازمان تامین اجتماعی بوده است. دولت در رابطه با سازمان تامین اجتماعی باید علاوه بر سه درصد از حق بیمه‌هایی که  سهم  کارگر و کارفرما است را پرداخت کند به منظور حمایت از اشتغال متقبل شده است حق بیمه سهم کارفرما را نیز در بسیاری از صنوف و حرف و مشاغل هم پرداخت نماید . متاسفانه علیرغم وجود مبانی قانونی محکم وتکلیفی این اتفاق رخ نداده است و مجموع بدهی های دولت پیش بینی می شود تا پایان سال 93 بالغ بر 90 هزار میلیارد تومان باشد.  لذابرابر گزارش‌های رسمی سازمان تامین اجتماعی، رقمی بالغ بر ٥٠٠ هزار میلیارد تومان ارزش تعهدات حال این سازمان است در حالی که مجموعه ارزش ذخایر و دارایی این سازمان به شرط نقدشوندگی فقط کمتر از یک سال تعهدات این سازمان را می‌تواند پوشش دهد 

چهارمین صندوقی که در قلمرو بیمه و بازنشستگی تحت نظر وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی فعالیت دارد و بر اساس یکی از تبصره‌های بودجه به این وزارتخانه الحاق شده صندوق بازنشستگی کارکنان فولاد است که در حال حاضر بالغ بر ٨٠ هزار نفر بازنشسته و از کارافتاده‌ تحت پوشش آن قرار دارد و در مقابل از حدود ١١ هزار نفر حق بیمه دریافت می‌کند. چنین تصویری از وضعیت منابع و مصارف موجب شده که این صندوق برای انجام تعهدات ماهیانه خود حداقل بین ٦٠ تا ٧٠ میلیارد تومان نقدینگی نیاز دارد که در دو ساله اخیر این حجم نیاز به نقدینگی تبدیل به یک معضل و مشکل بزرگ برای وزارتخانه شده و متاسفانه تاکنون به علت ضعف ساختار نظام تصمیم‌گیری در وزارتخانه متبوع و هیات امنا  تصمیم اساسی در خصوص تدوین اساسنامه یا ادغام آن در دو صندوق تامین اجتماعی یا بازنشستگی کشوری با حفظ مصالح و منافع این صندوق‌ها اتخاذ نشود. باید توجه داشت عملا تصمیماتی نیز که برای هیات‌مدیره این صندوق گرفته شده مغایر با قانون ساختار نظام جامع رفاه وتامین اجتماعی است و عملا اداره این صندوق به علت عدم توانایی لازم در تصمیم گیری در یک بلاتکلیفی اساسی به سر می‌برد.

و بالاخره صندوق بیمه اجتماعی کشاورزان، روستاییان، عشایر که در مقایسه با سایر صندوق‌های وابسته به وزارت متبوع از وضعیت متفاوتی برخوردار است و مهم‌ترین دلیل آن جوان بودن این صندوق و توجه دولت‌ها در طول ١٠ سال گذشته در انجام تعهدات خود حتی فراتر از قوانین ومقررات حاکم بوده است به طوری که برآورد می‌شود مجموعه ذخایر و دارایی‌های این صندوق تا ابتدای سال ١٣٩٣ بالغ بر پنج هزار میلیارد تومان باشد که البته این صندوق از دو جهت مورد تهدید قرار دارد؛ اول اینکه در طول مسوولیت وزیر محترم تعاون، کار و رفاه اجتماعی در دولت یازدهم چندین بار نظام تصمیم‌گیری این صندوق تحت فشار غیراصولی و به دور از اصول محاسبات بیمه‌ای و تامین منافع ذی‌نفعان خود قرار گرفته تا وجود نقد و سپرده‌های خود را که به نظر می‌رسد تاکنون بالغ بر ٥٠٠ میلیارد تومان است تحت عناوین مختلف از جمله خرید سهام وابسته به صندوق بازنشستگی فولاد خریداری کند که با توجه به وضعیت بورس ارزش روز این سهام گهگاه تا حدود ٢٥ درصد تنزل پیدا کرده و در این راستا برای تحقق دستورات خود تاکنون سه نفر از اعضای هیات‌مدیره این صندوق را  نیزتغییر داده است. البته این نکته را نیز باید اضافه کرد که از سال ١٣٩٩ با توجه به ترکیب سنی بیمه‌شدگان این صندوق درصد بالایی از بیمه‌شدگان فعلی در این سال بازنشست خواهند شد و هر ساله حداقل جمعیتی بالغ بر ٣٢ هزار نفر به جمع مستمری بگیران و بازنشستگان آن اضافه خواهد شد. اگر به مجموعه صندوق‌های بازنشستگی مورد اشاره به معضلات و چالش‌های پیش روی سازمان بیمه سلامت نیز با توجه به هزینه‌های کمرشکن ناشی از طرح تحول سلامت اضافه شود به خوبی آشکار می‌شود که مجموعه صندوق‌های بیمه‌ای اعم از درمانی و بازنشستگی کم وبیش در وضعیت بسیار خطیر و شکننده‌ای قرار دارند .

جدای از موضوع عدم انجام تعهد دولت ،  به چه دلیل صندوق‌هایی مثل تامین اجتماعی به این نقطه بحرانی می رسند و در مقاطعی با کسری منابع رو به رو می شوند؟ آیا یکی از دلایل می تواند هزینه تراشی های سازمان تامین اجتماعی در شرکت های زیر مجموعه ونحوه اداره شستا نیست ؟

در آغاز شکل‌گیری هر صندوق‌ بیمه‌ای و از جمله سازمان تامین اجتماعی، نرخ حق بیمه  بر اساس محاسبات بیمه‌ای، سطح توسعه یافتگی و سطح ارائه خدمات و تعهدات برای یک دوره معین تعیین و بر اساس این اصول و سایر اصول مرتبط صندوق‌های بیمه‌ای با تاکید بر پایداری مالی شکل می‌گیرند و به طور طبیعی و براساس مبانی پیش گفته قوانین و مقررات حسب ضرورت و واقعیت های به دست آمده ونتایج ادواری محاسبات بیمه‌ای مورد بازبینی وتجدید نظر قرار می‌گیرد در کنار این روند بالاخره صندوق‌های بیمه‌ای بطور طبیعی مانند یک موجود زنده روزی به کهولت و به هم خوردن تعادل نسبی منابع و مصارف می‌رسندکه با اصلاحات پارامتریک و نهایتا ساختاری این بحران را به تاخیر ویا به کنترل درمیاورند . ازسوی دیگر این صندوق ها به شدت تحت تاثیر محیط پیرامونی خود قرار می‌گیرند به عبارت دیگر همانطوری که قبلا توضیح داده شد اتخاذ سیاست‌های درست اقتصادی، رشد اقتصادی بالا، افزایش اشتغال و پایین آمدن نرخ رشد بیکاری، افزایش پس انداز، کاهش تورم، توجه به تولید ومشاغل پایدار فعالیت گسترده دولت در پروژه‌ای عمران وبالاخره رونق اقتصادی درتمام وجوه آن می تواند موجب رشد و شکوفایی  وبالندگی منابع همه صندوق ها ازجمله سازمان تامین اجتماعی شود و بالعکس سیاست‌های غلط دولت‌ها در حوزه اقتصاد می‌تواند به شدت کارکردهای سازمان تامین اجتماعی را تضعیف و منابع آن را به شدت ناکارآمد و ارزش زدایی نماید. به طور مثال متاسفانه در سال‌های اجرای سیاست‌های تعدیل ساختاری که کشور با موج شدیدی تورمی مواجه شده و کاهش ارزش پول ملی اتفاق افتاد وجوه نقد این صندوق دچار آسیب شدید شد و ارزش وجوه مذکور به شدت کاهش پیدا کرد و مشابه این وضعیت در شرایط بوجود آمده در دولت‌های نهم و دهم و تورم رکود پیش آمده ناشی از افزایش قیمت‌های ناشی از اجرای قانون هدفمندسازی یارانه‌ها که هم اکنون نیز در حالت وقوع است از نمونه‌های تاثیرگذاری دولت‌ها بر منابع صندوق‌های بیمه‌ای و از جمله سازمان تامین اجتماعی است. متاسفانه علی رغم تلاش هایی که در ادوار مختلف صورت گرفته این سازمان نتوانسته است در سطح قوای سه گانه یک فهم و درک مشترک از اصول حاکم بر نظام بیمه‌‌ای وچگونگی کارکرد‌های نظام تامین اجتماعی تبیین کند و همین مسئله در کنار مانور های تجمل توسط مدیران این سازمان موجب شده است که حتی دولت ها در صدد آن بوده اند که گاها تنگنا های مالی وحتی اجرای طرح های ملی را از این گذرگاه حل وفصل کنند ویا نماینده گان مجلس به منظورخارج کردن کشور از بحران بیکاری  با تصویب بازنشستگی های پیش ازموعد ویا ایجاد تسهیلاتی برای بازنشستگی زودرس عملا موجب تسریع در بهم خوردن این تعادل شده اند.

ازسوی دیگر همانطوری که درپاسخ به سوالات  قبلی توضیح داده شد یکی از بزرگترین مسئولیت‌های صندوق‌های بیمه‌ای حفظ ارزش روز ذخائر وسرمایه گذاری این صندوق‌ها بویژه در دورانی که با فزونی درآمدها روبرو است بررسی صورتهای مالی سازمان تامین اجتماعی نشان می‌دهد تا سال 1360 درآمدهای حاصل ازسرمایه‌گذاری صفر منظور شده ولی به تدریج وبا توجه به اینکه دولت در زمان جنگ علی رغم تمام مشکلات از مسائل و مشکلات جامعه کارگری وسازمان تامین اجتماعی غافل نبود وبا شکل گیری اولین شرکت سرمایه گذاری در این سازمان توجه نظام عالی تصمیم‌گیری در کشور را نیز معطوف به سرمایه گذاری نمود اما متاسفانه سیر تاریخی فعالیت‌های شستا گویای این واقعیت تلخ است که سهم مجموعه فعالیت‌های سرمایه گذاری در این سازمان و از جمله شستا فراتراز ده درصد مجموعه درامدهای این سازمان نرفته که در سنوات مختلف  این درصد حتی از روی کاغذ فراتر نرفته است. متاسفانه در دولت‌های نهم ودهم  جذابیت‌های شستا انقدر مورد توجه قرار گرفت که وزیر رفاه وقت به منظور تسلط بر ان مدیرعامل وقت را برکنار نمود ویا مدیرعامل و اعضای هیات مدیره سازمان که مجمع شستا است خود به عضویت هیات مدیره این شرکت سرمایه‌گذاری درامدند وبه نظر میرسد این جذابیت ها همچنان در این دولت نیز وجود دارد وذوزیر ذیربط چیدمان اصلی ترکیب  هیات مدیره شستا را برعهده دارند و مشاهده فرمودید کارت زرد مجلس به وزیر در ماه‌های گذشته بیشتر در حوزه فعالیت‌های شستا بوده است. بر این اساس و در یک جمع بندی کلی متاسفانه باید اذعان داشت به فقدان بنیه کارشناسی در معاونت های اقتصادی و رفاه تامین اجتماعی وزارتخانه متبوع حداقل تاکنون درحوزه سرمایه‌گذاری‌ها دراجرای  بنده ماده١٥ قانون ساختار که مقرر می‌دارد ضوابط کلی نحوه مدیریت وجوه، ذخایر وسرمایه‌گذاری‌های دستگاه‌های اجرایی، دولتی وعمومی سازمان‌ها وموسسات وصندوق‌های فعال درقلمرو نظام تامین اجتماعی جهت طرح درشورای عالی رفاه وتامین اجتماعی و سپس تصویب درهیات وزیران هیچ اقدام عملی صورت نگرفته است. وهمین مسئله موجب شده است که در مجموع کلیه صندوق‌های بیمه‌ای وازجمله سازمان تامین اجتماعی فاقد یک استراتژی وراهبرد مشخص در حوزه سرمایه گذاری باشند.

 

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فرشته بهروزی نیک

احمدی نژاد نسل کشی کرد


راضی نشد گفت و گو را بدون انتقاد از دولت احمدی نژاد و آسیب‌هایی که به بخش کشاورزی زده است، آغاز کند. برای مثال در واکنش به این پرسش که : طی سال‌های گذشته شاید به حد کافی خرابی‌های دولت احمدی نژاد در اقتصاد و به‌خصوص در بخش کشاورزی نمایان شده است، لطفا شما ارزیابی خودتان را از سیاست‌های دولت یازدهم در بخش کشاورزی بفرمایید، گفت :" چطور ممکن است احمدی نژاد از آن 75 میلیارد متر مکعب اضافه برداشتی که از آب‌های زیرزمینی کرد و دشت‌های ایران را کشت، به راحتی تبرئه شود؟ " دکترعیسی کلانتری وزیر اسبق کشاورزی و دبیرکل خانه کشاورز در میان صحبت‌هایش بارها تاکید کرد: نسل‌های آینده احمدی نژاد را به خاطر صدماتی که به منابع آب و خاک این سرزمین زده است نفرین خواهند کرد. کلانتری بدون جبران خرابی‌های هشت سال گذشته در حوزه کشاورزی هیچ آینده ای را برای این بخش متصور نیست. به همین دلیل پاسخ هر پرسشی از وی در خصوص تصمیمات آینده در بخش کشاورزی و ارزیابی سیاست‌های دولت یازدهم برگشت داده شد به اما و اگرهای جبران خسارت‌های دولت احمدی نژاد در این بخش. آنچه در پی می‌آید مشروح گفت و گوی «قانون» با وزیر کشاورزی دولت‌های میر حسین موسوی ، سازندگی و اصلاحات است :                    

                    ***

در چند سال گذشته به حد کافی از خرابی‌های دولت نهم ودهم در اقتصاد و به‌خصوص در حوزه کشاورزی گفته شده است. حالا می‌خواستم ارزیابی  شما را از سیاست‌های دولت یازدهم و تاثیر آن بر بخش کشاورزی کشور بدانم.  
ارزیابی من این است دولت یازدهم هرچقدر تلاش کند باز هم نخواهد توانست خراب کاری‌های دولت نهم و دهم را در این دو سال باقی مانده از عمر دولت یازدهم جبران کند . هشت سال تخریبی که در بخش اقتصادی کشور و به‌خصوص در حوزه کشاورزی به وجود آمد در تاریخ ایران بی سابقه بود و بی انصافی است اگر  فکر کنیم دولت یازدهم تنها در یک سال و نیم بتواند بر تمام این ویرانی‌ها پیروزشود. 
  پس بیشتر در خصوص خسارات ناشی از سیاست‌های نادرست احمدی نژاد در بخش کشاورزی ایران توضیح دهید.  
فقط  دردولت نهم و دهم به ریاست محمود احمدی‌نژاد  75 میلیارد متر مکعب آب شیرین اضافی و بدون پشتوانه از منابع آب زیرزمینی کشور برداشته شده است. این حجم اضافه برداشت به اندازه بیش از دو برابر کل برداشت اضافی آب در 27 سال قبل از خودش بوده است. اینها فقط یک سری آمار و ارقام نیستند، این یک خسارت تاریخی است که به منابع کشور وارد شده است. در مقابل اما کوچک‌ترین اقدامی‌برای بهره وری و حفاظت از سرمایه‌های پایه کشاورزی در کشور صورت نگرفته است .چطور می‌شود از دولت احمدی نژاد حرفی نزد ؟ همه چیز به تاراج رفته و بازگرداندن این سرمایه‌ها سال‌ها سرمایه گذاری و تلاش می‌خواهد . 
  برنامه تیم اقتصادی دولت یازدهم برای ترمیم این خرابی‌ها چه بوده است ؟ 
درحال حاضر فعالیت‌های  دولت یازدهم برای افزایش تولیدات و حفظ منابع پایه کشاورزی و نیز تدبیری برای حفظ ذخایر آبی کشور است .این منابع بسیار گرانقیمت است و بازگرداندن این ذخایر به حجم چهل سال پیش  به این معنی است که باید به اندازه چهل سال عرق ریخته شود و برداشت آب نیز باید به یک دوم میزان برداشت فعلی برسد؛   همه این معضلات نتیجه خسارت‌هایی است که به نسل ایران خورده و راه بازگشتی نیز برایش وجود ندارد. نسل‌های  بعدی دولت نهم و دهم را نفرین خواهند کرد. نخواهیم که با به فراموشی سپردن این خیانت‌ها و اینکه می‌گوییم نگاه‌مان باید رو به آینده باشد دولت احمدی نژاد را تبرئه کنیم . 
  حالا که بحث به انتقاد از دولت احمدی نژاد کشیده شد بحران کم آبی و خشکسالی هم از معضلاتی بود که دو دولت گذشته سعی در کتمان آن داشتند. لطفا قدری در خصوص وضعیت فعلی بحران آبی کشور توضیح دهید . 
طبیعی هم هست، وقتی همان زمان که بسیاری از دست اندرکاران در خصوص کم آبی در ایران هشدار می‌دادند احمدی نژاد به فیروزکوه رفت و گفت: چه کسی گفته است بیلان  سفره‌های آبی در این منطقه و کشور منفی است؟ واینکه هرکس بخواهد می‌تواند هرحجم آبی که لازم داشت را از چاه‌های زیر زمینی پمپاژ کند در واقع فاجعه بحران آب در ایران تشدید شد. 
  این چاه‌ها بعد از صحبت احمدی نژاد حفر شدند، درست است ؟ 
 بله با اجازه مجلس حفر شده بودند که در واقع مجلس با این مجوز به یک دزدی آشکار وجاهت قانونی بخشید . 
  بیشتر توضیح می‌دهید ؟ 
پس از آنکه احمدی نژاد این موضوع منفی نبودن بیلان آب را  در فیروزکوه عنوان کرد، به موازات آن مجلسی که در آن سال یعنی سال 89 برسر کار بود، برای حمایت از رئیس جمهور مجوز حفر چاه‌هایی که غیرمجاز بودند را صادر کرد ، یعنی به دزدان آب مشروعیت داد  و آن را قانونمند کرد که این خود نوعی دیگر از نسل‌کشی به حساب می‌آید. اینها خسارات سنگین زیربنایی است که هرچند سال هم بگذرد احمدی نژاد و مردانش باید پاسخی برای این خراب کاری‌ها داشته و در برابر ملت توضیح دهند، آن وقت شما می‌گویید به اندازه کافی اطلاع رسانی  از خراب کاری‌های دولت احمدی نژاد صورت گرفته است؟ نخیر به اندازه کافی نبوده است. 
  آقای کلانتری با توجه به اینکه شما در دولت‌های پیش وزیر کشاورزی بوده اید این چند دوره را چگونه مقایسه می‌کنید؟ آیا قانون‌شکنی‌هایی که در دولت احمدی نژاد صورت گرفته و دولت یازدهم را با مشکلات عدیده مواجه ساخته، مشابه آن در دولت‌های پیش از این هم وجود داشته است؟ 
در دولت آقای مهندس میرحسین موسوی حدود 2 میلیارد مترمکعب از ذخایر آب زیرزمینی اضافه برداشته کرده ا یم و این رقم در دولت سازندگی به یازده میلیارد ، در دولت اصلاحات به 30 و در دولت احمدی نژاد  به 75 میلیارد متر مکعب رسید. این موضوع را در خصوص اهمیت دادن دولت‌های گذشته به حفظ منابع طبیعی کشور طرح کردم که البته در دولت اصلاحات نیز تا حدی بی توجهی  نسبت به  منابع زیر زمینی  صورت پذیرفت . 
  موارد دیگری را هم می‌شود مثال زد ؟ مثل موضوع  انبارهای خالی .  
این مهم ترین قسمت ماجرا است . بازهم تاکید می‌کنم در دولت احمدی نژاد از همه منابع کشور سوءاستفاده شده و به تاراج رفته و اکنون هیچ ابزاری برای کشاورزی اقتصادی در ایران وجود ندارد. متاسفانه در بخش‌های عمده ای از کشور دشت‌ها مرده اند و رسیدگی به آنها دیر شده است. این‌ها گناهانی است که حکومت‌ها و دولت‌ها باید در قبال آن پاسخگو باشند. لذا دولت یازدهم همه تلاش خود را به کار گرفته است. وقتی حسن روحانی و کابینه اش دولت را از احمدی نژاد تحویل می‌گرفتند همه انبارهای تدارکاتی کشور خالی بود . خوراک دام،  کود،  سم،  بذر و همه اینها صفر بود. از آنجا که من در تغییر و تحول دولت‌ها حضور داشته ام، در جریان هستم وقتی مهندس موسوی امور را به دولت آقای‌هاشمی رفسنجانی  تحویل می‌داد خود مهندس موسوی تاکید کرد و در تحویل دولت سازندگی  همین‌طور آقای‌هاشمی سفارش کردند  که برای چند ماه تدارکات وجود داشته باشد  و در زمان انتقال به دولت آقای احمدی نژاد طبق دستور آقای خاتمی  این انبارها باید تا چند ماه پر باشند تا دولت جدید بتواند تدارکات خود را انجام دهد . اما دولت احمدی نژاد ناجوانمردانه عمل کرد. ابتدا که تحریم‌ها را بهانه کرده بودند و بعد هم کمبود ارز را، هرچند که ارز به میزان کافی در اختیار داشتند. اما دولت یازدهم توانست بهترین فصل تدارکات را برای کشاورزان به وجود بیاورد یعنی دوسال است که کشاورزان حداقل از نظر تدارکاتی با کمترین مشکل رو به رو هستند . نمی‌گویم صفر اما کمترین مشکلات را در این خصوص داریم . 
  عملکرد دولت یازدهم با توجه به بحران آب را چگونه ارزیابی می‌کنید ؟ 
دولت آقای روحانی برای حل این بحران تلاش می‌کند. حداقل در مورد بحث کم آبی  وزارت نیروی فعلی سیاست‌های معکوس این وزارتخانه در زمان احمدی نژاد را پیش گرفته است. یعنی برداشت آب را به صورت محدود کرده اند. این توضیح را هم بدهم تنها کشوری هستیم در دنیا که بیش از 50 درصد از آب‌های تجدید پذیر استفاده می‌کنیم. البته عدد ما نزدیک به 90 درصد است و بقیه کشورهای دنیا به‌غیر از مصر زیر چهل  درصد هستند . وزیر نیرو آقای چیت چیان می‌خواهد این 90 درصد را برساند به زیر پنجاه درصد که این اقدام از بعد سیاسی یک خودکشی به حساب می‌آید اما خب وزیر دولت یازدهم این خودکشی را ترجیح داده است تا اینکه بخواهند منابع ملی را ویران تر کنند.  وزارت نیرو برخلاف دولت‌های قبل ترجیح داده است که بیش از  50درصد از آب بهره برداری نشود  تا شاید بتوانند ویرانی‌های گذشته را تا حدی جبران کنند. بهانه خشکسالی را می‌آورند اما این بحث بخشی از این ویرانه است و بخش عمده سوء استفاده از منابع است . 
  در خصوص بهره برداری از آب یکی از اقداماتی که در دولت گذشته موفقیت به حساب می‌آمد افزایش میزان تولید محصولات کشاورزی بود اینکه دولت یازدهم قصد دارد کمتر از آب بهره‌برداری کند یعنی تولید را کاهش می‌دهد، این موضوع را چطور تحلیل می‌کنید ؟ 
در دو دولت گذشته به دلیل علم و آگاهی پایین  تصور شد  افزایش تولید کشاورزی با اضافه برداشت از آب‌های زیر زمینی خدمت است و البته بخشی از این معضل از روی نا آگاهی و بخشی دیگر یک خیانت آشکار بوده است. لذا دولت یازدهم دقیقا می‌داند چه‌کار می‌کند. هرچند در بسیاری از مناطق خیلی دیر شده است . وحشت من از این است که تلاش دولت برای ترمیم خرابی‌ها به هیچ نتیجه ای نرسد چرا که نیاز نسل موجود به مواد غذایی به منابع ما فشار آورده است. و لازمه این کار آگاهی دادن  به تصمیم گیران  و مردم کشور است  که واقعیت‌ها را بدانند  و اگر خواستند خودکشی کنند  آگاهانه  خودکشی کنند یعنی به وضعیت موجود ادامه دهند !
  در خصوص بهره بانکی بخش کشاورزی که از 14 به 21 درصد رسید چه تحلیلی دارید ؟ 
بهره بانکی بخش کشاورزی را از 14درصد به 17 ودر نهایت به 21 درصد رسانده اند. اما بخش کشاورزی پاسخگوی 21 درصد بهره بانکی نیست. من از آقای دکتر روحانی و جهانگیری درخواست دارم این سود را به همان 14 درصد برگردانند. بخش کشاورزی نمی‌تواند، چون خواست و میل بانک مرکزی این بوده است،  خود را با 21 درصد بهره بانکی تطبیق دهد. ما به التفاوت این سود باید پرداخت شود. البته این اشکالات در دولت یازدهم کم و بیش وجود دارد اما به هیچ عنوان قابل مقایسه با کاستی‌هایی که دولت قبل داشت نیست. 
  آن‌طور که شما ارزیابی می‌کنید دولت یازدهم یک دولت بی نقص است! همین موضوع افزایش بهره بانکی بسیار به اقتصاد کشاورزی ضربه خواهد زد . این‌طور نیست ؟ 
البته هیچ دولتی بدون نقص وجود ندارد اما واقعا دولت آقای روحانی شاهکار کرد با آن آگاهی که من داشتم از تدارکات بخش کشاورزی در تابستان سال 92 و اینکه  وحشت همه ما این بود سکته بزرگی به بخش کشاورزی وارد شود بسیار عالی عمل کرده است .حالا ممکن است آقایان در مجلس بگویند برخی از اقدامات دولت یازدهم برای جلوگیری از هدر رفت منابع آبی کشور غیر قانونی بوده است. اما در همان سال اول انبارهای تدارکات مرغ و تخم مرغ جارو زده شده بود و شخص دکتر روحانی آمد تعهد داد که شما وارد کنید و من همه هزینه‌ها را پرداخت می‌کنم . همین شده است که حالا همه مجلسی‌ها و دلواپسان به جان دکتر روحانی افتاده اند.  بزرگ‌ترین اشکالی که من هم در کاردولت یازدهم می‌بینم همان افزایش سود بخش کشاورزی از 14 به 21 درصد است. در بقیه زمینه‌ها این‌ها تلاش‌های خودشان را کرده‌اند که هم اشتباهات دو دولت گذشته را جبران کنند و هم در راستای حفظ منابع پایه و کشاورزی پایدار حرکت کنند. همچنین وزیر نیرو را هم باید دولت  پشتیبانی  کند تا منابع آبی کشور  را پایدار کرده  و بهره برداری  از آن‌را کاهش دهد .
  این بهره چرا افزایش پیدا کرد؟ 
بانک مرکزی به بخش کشاورزی زور گفت و گویا دولت هم تسلیم شده است. وقتی نرخ بازگشت سود بخش کشاورزی به 15 درصد هم نمی‌رسد چطور می‌تواند 21 درصد سود بانکی پرداخت کند. الان بانک کشاورزی مفهوم خودش را از دست داده است. یعنی از نظر ما بانک کشاورزی با هیچ یک از این بانک‌های تجاری تفاوتی ندارد وقتی قرار است بهره اش 21 درصد باشد و فقط در اینجا از کلمه کشاورزی سوء استفاده صورت گرفته است . خود وزارت جهاد کشاورزی عملکرد نسبتا قابل قبولی دارد و این موضوع بر می‌گردد به سیاست‌های پولی و بانکی وزارت اقتصاد و دارایی ؛ به نوعی سیاست تحمیلی اقتصاد و دارایی است. اگر می‌خواهند در کشاورزی سرمایه گذاری شود و یا اینکه بهره وری این بخش افزایش پیدا کند و استفاده از منابع پایه بدون تخریب منابع موجود صورت گیرد راهکارش سرمایه گذاری است .  
  آقای کلانتری،  با نگاه به آینده و همه تلاش‌هایی که در حال انجام است به نظر شما چگونه می‌توانیم در ایران یک کشاورزی رقابتی ایجاد کنیم ؟ 
اگر ایران می‌خواهد کشاورزی رقابتی با دنیا داشته باشد باید توجه کنیم حداقل 20 تا 25 درصد از هزینه‌های کشاورزی مربوط به  آب است که در بسیاری از کشورهای پیشرفته حتی  این هزینه وجود ندارد. 21 درصد سود بهره که ما در ایران داریم در دیگر کشورها برای کشاورزان یک تا دو درصد است. ما به لحاظ هزینه ای حداقل چهل درصد عقب‌تر از کشاورزان رقیب هستیم،  چطورمی‌توانیم به رقابتی شدن کشاورزی در ایران با دیگر کشورها فکر کنیم ؟ مشکلات داخلی را هم که برای شما شرح دادم. در یک جنگ نا برابر امکان رقابت وجود ندارد. آن‌هم  با از بین بردن  منابع تولید  مثل آب  و خاک  و پوشش گیاهی و منابع ژنتیکی .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فرشته بهروزی نیک

توزیع ثروت، بدون توزیع قدرت ماندگار نیست

(این مصاحبه برای روزنامه قانون و  سال 92 گرفته شد)

«یارانه‌های هدفمند دروغی بود که از سوی اقتصاددانان بازار‌مطرح و سال‌ها به این دروغ پرداخته شد.» این مطلب نگاه کلی و البته انتقادی محمد مالجو، اقتصاددان در خصوص اساس اجرای قانونی به نام هدفمندی یارانه‌ها‌ست. این انتقاد در حالی به اساس این سیاست و نحوه اجرای آن وجود دارد که چندی پیش اعلام شد دولت تغییراتی را در شیوه اجرای هدفمندی یارانه‌ها آغاز کرده است. همچنین کسری ۲۸ هزار میلیارد تومانی بودجه (برای پرداخت نقدی یارانه‌ها) و نیز عدم توانایی دولت در ادامه پرداخت یارانه‌های نقدی موجب تصمیم‌گیری‌های گوناگون در این‌باره شد. یکی از نکاتی که در این تصمیم‌گیری‌ها بسیار پررنگ بود و البته مخالفان و موافقان بسیاری را نیز با خود به همراه داشت، حذف سه دهک متمول از دریافت نقدی یارانه بوده است. مشروح گفت‌و‌گوی «قانون » با محمد مالجو در خصوص دلایل ناکارآمد بودن اجرای “قانون هدفمندی یارانه‌ها” را در ذیل می‌خوانید:

 شما با حذف سه دهک متمول از دریافت نقدی یارانه موافق هستید یا خیر؟ فکر می‌کنید این سیاست بتواند کسری بودجه ۲۸ هزار میلیارد تومانی دولت را برای کمک به ادامه روند اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها جبران کند؟ با این توضیح که حذف این سه دهک مخالفان و موافقان بسیاری هم داشته است...


هم مخالفان و هم موافقان حذف سه دهک در دام یک نگاه حسابداری افتاده‌اند. ببینید، کسانی که موافق حذف سه دهک جمعیتی هستند حرفشان درچارچوب نگاه حسابداری اصلاً بی‌ربط نیست. چرا که معتقدند، دولت منابع مالی کافی برای ادامه پرداخت یارانه‌های نقدی را ندارد و اگر بخواهد به این سیاست استمرار دهد مثلاً یا باید از بانک مرکزی استقراض کند یا منابع مالی مورد نیازش را از طریق دستکاری در نرخ ارز تامین کند و شیوه‌های دیگری از این قبیل. این‌ها می‌گویند چنین راه حل‌هایی نهایتاً تبعات تورمی در پی خواهد داشت. در عین حال، خودشان هم می‌دانند که داده‌های آماری در دسترس اصلاً برای عملیاتی کردن توصیه‌شان کفایت نمی‌کند. مخالفان حذف سه دهک نیز بر همین فقدان داده‌های لازم برای شناسایی کسانی‌که مستحق دریافت یارانه نقدی نیستند تاکید می‌کنند وبه همین علت نیز معتقدند اگر پای حذف سه دهک جمعیتی برویم ممکن است بسیاری از افراد واجد شرایط دریافت یارانه نقدی نیز در این سه دهک جمعیتی قرار گرفته باشند و آسیب‌های اجتماعی شدیدی برای این دسته از افراد پدید بیاوریم. در عین‌ حال، این‌ها نیز وقتی با این ادعای دولت مواجه می‌شوند که می‌گوید منابع مالی کافی برای استمرار یارانه‌ها را نداریم حرف چندانی برای گفتن ندارند. هر دو گروه فقط از لنز حسابداری به قضیه نگاه می‌کنند. اگر قرار باشد ما فقط از لنز حسابداری به موضوع پرداخت یارانه‌ها نگاه کنیم درهر گروه از این نظر‌ها نکات درستی وجود دارد که تصمیم‌گیری درباره یارانه‌ها را دچار بن‌بست می‌کند. اگر می‌خواهیم از این بن‌بست در تصمیم‌گیری بیرون بیاییم باید عینک حسابداری را کنار بگذاریم و از لنز دیگری برای نگاه به موضوع یارانه‌ها استفاده کنیم.

 

این نگاه چطور باید تغییر کند؟

معتقد هستم دولت به لحاظ فنی از این امکان برخوردار است، تا وقتی داده‌های لازم برای شناسایی افراد متمول و حذفشان از شمول دریافت یارانه میسر نشده باشد به سیاست پرداخت یارانه‌ها ادامه دهد، مشروط بر اینکه تغییراتی اساسی در سیاست‌های مالی و پولی و بازرگانی پدید بیاورد.

منظورتان این است که دولت باید در خصوص منابع تامین یارانه‌ها تغییر ایجاد کند؟


دقیقا. بگذارید فقط بر سیاست مالی متمرکز شوم. سیاست مالی درباره آن دسته از تغییراتی است که دولت درهزینه‌ها و درآمدهای خودش ایجاد می‌کند. دولت با بازبینی گسترده در اقلام هزینه‌ای و درآمدی بودجه خود، از لحاظ فنی می‌تواند از این بن‌بست خارج شود.

به نظر شما دولت ازچه طریق می‌تواند در هزینه‌های خود تغییری ایجاد کند؟


هزینه‌های دولت در ایران را می‌توان به سه نوع تقسیم کرد؛ دسته اول هزینه‌هایی است که برای گسترش انباشت سرمایه خرج می‌شود، چه مستقیما به دست خود دولت و چه از طریق تمهید زمینه‌های لازم برای انباشت سرمایه به دست بخش‌خصوصی؛ مثلا هزینه‌های عمرانی را می‌توان جزئی از این نوع هزینه‌ها تلقی کرد ودولت نباید درصدد کاهش این بخش از هزینه‌ها برآید، زیرا سیاست انقباضی در این زمینه به سرعت برابعاد کسادی اقتصادی می‌افزاید. دسته دوم از هزینه‌های دولت برای پاسخگویی مستقیم به مطالبات اجتماعی و اقتصادی طبقات و اقشار گوناگون جامعه خرج می‌شود. مثلاً پرداخت انواع یارانه‌ها و نیزهزینه‌هایی که دولت برای بهداشت، درمان و آموزش متقبل می‌شود را می‌توان جزو نوع دوم این هزینه‌ها تلقی کرد. نکته مهم اینکه در چارچوب یک دولت دموکراتیک کاهش این هزینه‌ها نیز اصلا معقول نیست.


  فکر می‌کنید این هزینه‌ها در دولت آقای روحانی به چه صورت انجام شود؟


روال کار همه دولت‌های راست گرا و از جمله دولت یازدهم اصولا مبادرت به بودجه‌های انقباضی در زمینه این نوع هزینه‌هاست. اما، سوای این دو نوع از هزینه‌های دولت که یکی معطوف به گسترش انباشت سرمایه و دیگری معطوف به گسترش عدالت اجتماعی است، اصولا نوع سومی از هزینه‌ها نیز وجود دارد که نه برای گسترش انباشت سرمایه و نه برای تعمیق عدالت اجتماعی است. این نوع از هزینه‌ها را دولت برای تزریق سلیقه اقلیت حکومت‌کنندگان به اکثریت حکومت شوندگان در زمینه‌های گوناگون فرهنگی و اجتماعی و سیاسی خرج می‌کند. نه به تحقیق بلکه به تخمین می‌گویم که متوسط این نوع از هزینه‌ها در کل بودجه دولت در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی حدودا ۳۰ درصد و در دوره آقای احمدی‌نژاد حدودا ۶۰ درصد کل هزینه‌های دولت را دربرمی‌گرفت. بسیار خب، حالا عرض من این است که یکی از راهکارهای تامین منابع مالی دولت از جمله برای هزینه‌های مربوط به پرداخت یارانه‌ها کاهش این دسته سوم از مخارجی است که دولت در دستور کار قرار می‌دهد. اگر این اتفاق رخ دهد، منابع مالی‌ فراوانی فراهم خواهد شد که پیشتر‌ها نه کمکی به انباشت سرمایه می‌کردند و نه کمکی به عدالت اجتماعی، دولتمردان باید بدانند اگر می‌‌خواهند هم مطالبات اجتماعی طبقات فرودست‌تر جامعه را پاسخ دهند و هم از هزینه‌های مربوط به انباشت سرمایه نکاهند، باید از تحقق سلایقشان در عرصه‌های فرهنگی و سیاسی تا حدی صرف‌نظر کنند. اگر بنا باشد کماکان سلایقشان را در زمینه‌های فرهنگی و سیاسی به کلیت جامعه تزریق کنند پیامدهای مخربی را که پیشاپیش پدید آمده تشدید خواهند کرد.


این پیامدهای مخرب چه بوده‌اند؟


مثلاً حدود ۳ میلیون کودک بازمانده از تحصیل، تعداد روزافزونی از افرادی که نیاز به خدمات درمانی دارند اما به دلیل کمبود بودجه در بیمارستان‌ها و درمانگاه‌ها از درمان مناسب بی‌بهره هستند و محرومیت‌های فراوان دیگری که در قلمروهایی مثل بهداشت، درمان، سلامت، آموزش و مسکن و غیره دامنگیر بخش‌های هر چه گسترده‌تری از جامعه شده است. این‌ها هزینه‌هایی است که جامعه برای تحقق سلایق بخش کوچکی از صاحبان قدرت می‌پردازد.

در خصوص کاهش هزینه‌ها توضیح دادید، در مورد ترکیب درآمد‌ها هم بگویید چطور باید اتفاق بی افتد؟


رقم دقیقی وجود ندارد، اما می‌توان گفت حدود ۳۰ تا ۵۰ درصد از تولید ناخالص داخلی کشور را آن دسته از هویت‌های اقتصادی تولید می‌کنند که جمعا به چهارگروه تقسیم می‌شوند؛ گروه اول، بخش‌های عمومی غیردولتی که شامل ۲۲ سازمانی می‌شوند که اقتدار و زور مشروع حکومتی دارند اما به قوای مجریه و مقننه مطلقاً پاسخگو نیستند. گروه دوم، نهادهای نظامی و انتظامی. گروه سوم، نهادهای انقلابی و حکومتی و گروه چهارم نیز بنیادهای خیریه مذهبی هستند. این چهار هویت اقتصادی از امکانات محلی و استانی و ملی در سطح وسیع استفاده می‌کنند اما متناسبا مالیات نمی‌دهند. اصلاح سیاست‌های مالیاتی به گونه‌ای که این نوع هویت‌های اقتصادی نیز متناسب با وزن بزرگی که در اقتصاد ملی دارند مالیات بپردازند از ضرورت‌های اصلاح سیاست‌های مالی دولت است.


آیا فکر می‌کنید حتی در صورت بازنگری در این قانون باز هم این چهار گروه که نام بردید خود را از پرداخت مالیات معاف بدانند؟


در این چارچوب بازبینی سیاست‌های مالیاتی که بتواند بخش بزرگی از اقتصاد را تحت شمول خود درآورد یکی از تکنیک‌های تامین منابع مالی برای ادامه پرداخت یارانه‌ها خواهد بود. مراد من هم از کنار گذاشتن عینک حسابداری دقیقا همین است. اگر عینک حسابداری را کنار بگذاریم و لنز دیگری را برگزینیم خواهیم دید از بن‌بستی که موافقان و مخالفان حذف سه دهک جمعیتی از شمول دریافت یارانه‌ها در آن گیر افتاده‌اند بیرون خواهیم آمد. بنابراین، از لحاظ فنی ما فاقد راه‌حل نیستیم. هرچند برای اجرای این راه‌حل‌های فنی با موانع سیاسی قدرتمندی مواجه هستیم. رفع این موانع سیاسی اصلا یک جور هنرمندی است.

آیا این هنرمندی را در اراده سیاستمداران دولت یازدهم می‌بینید؟


به نظر نمی‌رسد دولت اعتدال از این هنر برخوردار باشد. در بطن اعتدال همین معنی نهفته است. اعتدال یعنی در جایی که مناسبات قدرت عمیقا نابرابر است، به طرف فرادست در مناسبات قدرت اعلام شود که قرار نیست منافع آن‌ها زیر سوال رود وهمین نکته یعنی عزم دولت برای عدم برخورد با موانع سیاسی، اینجاست که دولت به واسطه رویکرد اعتدالی در دام‌‌ همان نگاه حسابداری می‌افتد که نقطه عزیمت بحثم بود.
برداشت من این است شما با کلیت سیاست هدفمندی موافق و در عین حال معتقد هستید این قانون با شیوه‌ای نادرست اجرا شده است. برداشت من درست است یا خیر؟
خیر، برداشت شما درست نیست. اگر از این زاویه بحث را مطرح کردم به این دلیل بود که سیاست هدفمندی یارانه‌ها به اجرا گذاشته شده است و اراده من و شما نیز در این اتفاق دخیل نبوده است. از این رو حال باید دید چطور می‌توان این سیاست مضر بازگشت
‌ناپذیر را به گونه‌ای استمرار داد که زیان‌های کمتری به بار بیاورد. اما اگر تخیلی هم که شده در تونل زمان به عقب برگردیم و از آن تخیلی‌تر اینکه فرض کنیم اراده من و شما هم به حساب می‌آید، جریان بحث به طور کامل تغییرمی‌کند.


فکرمی کنم لازم هست در این تونل زمان به عقب برگردیم چرا که مایلم نظر شما را در خصوص هدفمندی یارانه‌ها بدانم...


گفتمان هدفمندسازی یارانه‌ها از ابتدا مبتنی بر دو دروغ بزرگ بود. بخش مهمی از این دو دروغ پرداخته ذهن اقتصاددان‌های بازارگرا بود. یکی اینکه می‌گفتند دولت متحمل هزینه‌های سنگینی در قالب پرداخت یارانه حامل‌های انرژی می‌شود. البته دولت یارانه می‌داد اما نه به آن میزانی که این حضرات ادعا می‌کردند. این‌ها هزینه فرصت فروش حامل‌های انرژی در بازارهای خارجی را به جای یارانه به افکار عمومی قالب می‌کردند. سال‌های سال مشغول این دروغ‌پردازی‌ها بودند. اما یارانه با هزینه فرصت به معنایی که این حضرات می‌گفتند خیلی فرق دارد. این نکته را اولین بار سال‌ها پیش‌تر کسانی چون زنده یاد حسین عظیمی و فریبرز رئیس دانا به امثال من یاد دادند اما حرف‌‌شان به جایی نرسید و فریب‌کاری‌های اقتصاددانان بازارگرا بر جای حقیقت نشست. در همین زمان بود که آقای احمدی‌نژاد رفت پای افزایش قیمت حامل‌های انرژی، اما چون رقم‌های مربوط به یارانه در کل دروغ بود، منابع مالی لازم برای تقسیم این درآمد‌ها میان افراد جامعه نیز نتوانست با به اصطلاح واقعی کردن قیمت‌ها به تمامی تامین شود. اتفاقی که افتاد پرداخت یارانه‌های به اصطلاح هدفمند به سهم خودش به کسری بودجه و تورم منجر شد. دروغ بعدی این بود دولتی کارآمد است که این نوع هزینه‌ها را کاهش دهد. در صحبت‌های قبلی‌ام، در خصوص نوع سوم از هزینه‌ها اشاره داشتم. دولت همواره هزینه‌هایی داشته است که نه رشد اقتصادی را تحریک می‌کردند و نه در جهت رفاه اقتصادی و عدالت اجتماعی قرار می‌گرفته‌اند بلکه تنها برای تامین خواسته‌های گروه‌هایی اقلیتی در دولت و به زیان اکثریت حکومت شوندگان صرف می‌شدند.
اما در‌‌ همان سال‌ها نیز تاکید بسیاری از سوی دولت و حتی اقتصاد دان‌ها، بر خصوصی سازی و کوچک سازی دولت صورت می‌گرفت...


بله، اما شما نمی‌توانید حتی یک سند پیدا کنید که آن اقتصاد دان‌های بازارگرا به دولت توصیه کرده باشند که کاهش نوع سوم از هزینه‌هایی را که من برشمردم در دستور کار خود قرار دهد. در عوض، همیشه فشارشان را روی هزینه‌های اجتماعی دولت متمرکز می‌کردند. بنابراین سیاست هدفمندسازی یارانه‌ها بر مبنای حذف‌‌ همان میزان یارانه‌هایی که پیش از این برای انرژی پرداخت می‌شد، صورت گرفت. این پروژه از اساس مشکل داشت، چرا که اگر هدف اصلی کاهش مصرف سرانه حامل‌های انرژی دراقتصاد ایران بود و البته حقیقتا سرانه مصرف انرژی در ایران از استانداردهای جهانی خیلی بیشتر است، راه‌حل آن فقط و فقط راه حل قیمتی نبود، راه حل این معضل می‌توانست بهبود شبکه حمل و نقل در کشور، ارتقای تکنولوژی در صنعت خودرو سازی، حفظ انرژی در مصارف مسکونی و صنعتی و غیره باشد که اگر این اتفاق رخ می‌داد مصرف سرانه حامل‌های انرژی در کشور به شدت پایین می‌آمد و درعوض نیز این حجم عظیم از مشکلات ناشی از پرداخت یارانه‌ها برای دولت و برای جامعه به وجود نمی‌آمد. برخلاف خیلی از اقتصاددانان بازارگرا و نیروهای سیاسی اصلاح‌طلب که با اجرای سیاست موافق بودند اما مجری آن را نمی‌پسندیدند، من به گواه مصاحبه‌ها و میزگردهای متعددی که در نقد سیاست هدفمندسازی یارانه‌ها از چند سال قبل از اجرای این سیاست داشتم از‌‌ همان ابتدا با سیاستی که اصلا به غلط هدفمندسازی یارانه‌ها نام گرفت مخالف بودم.

آیا معتقد هم نیستید که اگر یارانه نقدی به جای مصرف کننده در اختیار تولید کننده قرار می‌گرفت می‌توانست شرایط بهتری را برای اقتصاد ایران رقم بزند؟


ما در اقتصاد ایران با دو مشکل جدی مواجه هستیم؛ اول آنکه بازتولید اجتماعی نیروی کار در کشور عمیقا دچار اختلال شده است. به زبان ساده، زندگی‌ بخش‌های قابل توجهی از جمعیت ایرانی متناسب با استانداردهای تعریف شده تاریخی تحقق نیافته و این افراد نمی‌توانند خودشان و نسل بعد از خودشان را بازتولید کنند مثلا چون از سویی آموزش و بهداشت و درمان مشمول فرآیندهای کالایی سازی قرار گرفته‌اند از سوی دیگر نیز دستمزد‌ها شدیداً سرکوب شده است. مشکل دیگرآن است که جریان تولید هم در ایران دچار اختلال شده است. نکته‌ای که شما به آن اشاره کردید از دغدغه مهمی سرچشمه می‌گیرد. شما می‌گویید قیمت‌ها واقعی بشوند اما منابع مالی ناشی از واقعی شدن قیمت‌های مثلا حامل‌های انرژی برای حل مشکل تولید در اختیار بخش صنعت قرار گیرد. فرض کنیم این خط ‌مشی مناسبی است. اما این خط مشی مناسب در عین حال این موضوع را نادیده می‌گیرد که ما در ایران مشکل بازتولید اجتماعی نیروی کار را نیز داریم.

حرف بسیاری از کار‌شناسان این است که دولت تعرفه‌های گمرکی را برای واردات بردارد. از طرفی یارانه را در اختیار تولید کننده قرار دهد و او را موظف کند به واسطه یارانه‌ای که می‌گیرد کالا را با کمترین هزینه و بالا‌ترین کیفیت تولید کند. نظر شما چیست؟


وقتی این کار‌شناسان از آزادسازی واردات صحبت می‌کنند باید به این پرسش پاسخ دهند که غیراز مواد مخدر و مشروبات الکلی که به صورت قاچاق به این کشور وارد می‌شود برای واردات کدام کالا‌ها به کشورمحدودیت قانونی وجود دارد؟ اتفاقا مشکل همین است. تولید کنندگان ما در معرض فشاررقابت نیروهایی هستند که قدرتشان به مراتب بیشتر از آن‌ها‌ست، اما ما می‌توانیم از تولید کنندگان داخلی از رهگذر ممانعت از سیل وارداتی که صورت گرفته است حمایت کنیم. اگرصنایع ما در مقاطعی در معرض رقابت رقیبان خارجی نبودند و پیشرفت نکردند مشکل از خود این سیاست نبود بلکه ضعف حکمرانی بود که مشکل‌سازی می‌کرد چون متخصصان و نخبگان نمی‌توانند بر صدر بنشینند.
البته صحبت درخصوص تولید کنندگان واقعی است. برای مثال سال گذشته آن ۷۵۰ دستگاه پورشه که از طریق وارد کنندگان واقعی به کشور وارد نشد. می‌بینیم که خودروسازان ما هم اکنون برای واردات قطعات اولیه مورد نیاز خود برای ساخت خودرو با مشکل مواجه هستند. همچنین قرار بود ۳۰ درصد از محل صرفه جویی در هدفمندی یارانه‌ها در اختیار بخش تولید قرار گیرد که نه تنها این اتفاق رخ نداد که به واسطه هزینه حامل‌های انرژی صنایع از سویی تبدیل به بدهکاران بانکی شدند و از سوی دیگر طلبکار از دولت...


این نکته‌ای که شما به آن اشاره می‌کنید درست است. اما شما این مشکل را تنها معطوف به هدفمندسازی یارانه‌ها می‌بینید. یعنی اینکه از زوایای عدیده دیگری دولت در مقیاس وسیع به تولید کنندگان از طریق سرکوب دستمزد‌ها کمک هم کرده است. اصلا ممانعت از افزایش دستمزد نیروی کار یکی از اجزای سیاست هدفمندسازی یارانه‌ها بود. یعنی کارفرمایان داشتند به نحو دیگری کمک می‌گرفتند. سیاست هدفمندسازی یارانه‌ها اصلا سیاست غلطی بود که هم به کارفرمایان ضربه زد و هم معیشت طبقات اجتماعی فرودست‌تر جامعه را به مخاطره انداخت. در عین حال راه حلی که شما وسط می‌گذارید این است که به زیان طبقات پایین‌تر که پیشاپیش نیز ضربه خورده بودند زیان کارفرمایان را جبران کنیم. باید گره گاههای تولید در ایران مشخص شود اما راهکارش این نیست که دولت بخواهد از طریق فشار روی توده‌های مردم راهی برای کمک به کارفرمایان پدید بیاورد. کارفرمایان با موانع تولید فراوانی مواجه هستند از جمله نحوه عملکرد شبکه بانکی، قوانین صادرات و واردات، قوانین مالیاتی، دست و پا گیر بودن قوانین سرمایه گذاری و غیره. پشت هر کدام از این موانع که مورد اشاره قرار دادم گروه‌های ذینفع قدرتمندی خوابیده‌اند که راهکار اصلی حمایت از تولید درواقع برخورد با این گروه‌های ذینفع است. اما آن راه حلی که در زبان اقتصاددان‌های راست گرا جاری است و رگه‌هایی از آن را در صحبت‌های شما نیز شنیدم این است که کاری با گروه‌های ذینفع پرقدرت که اگر قرار باشد با منافعشان برخورد شود با شما برخورد می‌کنند نداشته باشیم اما در عوض همه فشار را بگذاریم روی آن بخش از جامعه که نهادهای جمعی برای دفاع از خودش ندارد. به عبارت دیگر، راه‌حل اقتصاددانان راستگرا این است که ببینیم موازنه قدرت به زیان چه کسی بر قرار است و بکوشیم برای رفع موانع تولید از سهم این نیروهای فرودست اجتماعی به نفع کارفرمایان بکاهیم.
تصوراین است که با ایجاد بستر مناسب برای تولید ثروت و نیز تولید ثروت بهتر بتوان نیاز گروه‌های فرودست اجتماعی که دغدغه شماست را تامین کرد و این اتفاق هم از طریق حمایت از تولید رخ خواهد داد...
حرف من این است که باید به نحوی از تولیدکنندگان حمایت شود که بار این کمک و حمایت بر دوش بخش‌هایی از جامعه که پیشاپیش لطمه‌های سنگینی خورده‌اند و توانایی تامین نیازهای حداقلی خودشان راهم ندارند نیفتد. اما معتقد هستم موانعی که بر سر راه تولید در اقتصاد ایران برقرار است ساخته طبقات فرودست اجتماعی نیست. این موانع را بخش‌هایی از طبقات سیاسی حاکم ساخته‌اند. همچنین دولت اعتدال یا دولت‌های دیگر، هرگز منافع آن گروه‌های ذینفع را زیر سوال نمی‌برند و اصلا خودشان بخشی از آن گروه‌های ذینفع هستند. باید به این نکته بسیار مهم توجه داشت که کارگر مانع تولید نیست، کارگر عامل تولید است. اما در چارچوب نگاه اقتصاددان‌های راستگرا، کارگران نه عامل بلکه مانع تولید محسوب می‌شوند.


برگردیم به بحث هدفمندی یارانه‌ها. واقعیت آن است اگر در شهرهای بزرگ پرداخت یارانه‌های نقدی تاثیر مثبتی بر اقتصاد دهک‌های درآمدی نگذاشت، اما در شهرهای کوچک و روستا‌ها موضوع برعکس بود. برای توضیح، با توجه به بعد خانوار در خانواده‌های روستایی و اینکه آن‌ها اغلب به رفاه حداقلی نیز راضی هستند دریافت ماهانه ۴۵ هزارو ۵۰۰ تومانی، موجی از رضایتمندی و البته بیکاری را در روستا‌ها ایجاد کرد...


این نوع بازتوزیع ثروتی که در دوره احمدی‌نژاد در چارچوب هدفمندسازی یارانه‌ها صورت گرفت بازتوزیع ماندگاری نیست. بازتوزیع ثروت هنگامی می‌تواند به صورت ماندگار الگوی توزیع ثروت در کشور را تغییر دهد که همزمان با بازتوزیع قدرت سیاسی در دستور کار قرار گیرد. بازتوزیع ثروت و تکنینک‌های گوناگون آن از جمله پرداخت نقدی یارانه تنها در چارچوب بازتوزیع دموکراتیک قدرت سیاسی می‌تواند مستمر باقی بماند. بنابراین نمی‌توان مدافع صرفا یارانه دهی بدون تغییری در ساخت قدرت بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فرشته بهروزی نیک